Web Analytics Made Easy - Statcounter

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 14 مهر به عنوان «روز تهران» نام‌گذاری شده است. دربارۀ این مناسبت که چقدر باربط است نظرها البته یک‌سان نیست. چرا که مناسبت آن رسمیت «طهران» به عنوان «پایتخت» در 14 مهر 1286 خورشیدی در اصل 4 متمم قانون اساسی است. توجیه موافقان و پیشنهاد‌دهندگان این است که در این روز طهران (تهران) پایتخت شد حال آن که پیش‌تر «دارالخلافه» بوده و در عصر ناصرالدین‌شاه به دارالخلافه ناصری و در دوران مظفرالدین‌شاه به دارالخلافه مظفری شهرت داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

   مخالفان اما می‌گویند اگر قرار است نسب تهران را به دورۀ قاجار ببریم چرا به 1286 و نه به 1165 خورشیدی که آقا محمدخان در «طهران» تاج‌گذاری کرد؟ و اصلا چرا دورۀ قاجار و صفویه نه که گرداگرد طهران برج و بارو ساختند و به عنوان یکی از آبادی‌های ری مورد توجه بود. برخی از این هم فراتر می روند و به پیدا‌شدن اسکلت زنی جوان در منطقۀ مولوی اشاره می کنند که قدمت آن بالای 3000 سال حدس زده و گاه تا 5 یا 7 هزار هم گفته اند و با این نگاه مناسبت 14 مهر را کاهش عمر تهران می‌دانند. به هر رو 14 مهر تهران اگرچه همچنان طهران بود اما دیگر دارالخلافه نبود و پایتخت شد و بامزه این که با پیروزی انقلاب 1357 دیگر «تخت» سلطنت در کار نیست تا «پای‌تخت» توجیه داشته باشد. ولو در این هنگامه شاعر خوش ذوق جوان - حامد عسگری- هم در یکی از اشعار خود سروده باشد: هلا ای پایتخت پیر! طای دسته دارت کو؟!

   فراتر این نکته‌های تاریخی و به بهانۀ روز تهران که حالا رسمیت دارد می‌توان سراغ شاعری رفت که جدای تعلق کلی او به ادبیات معاصر به عنوان شاعر تهران هم شهرت داشت (و چون شاعر با شعر خود زنده است می توان گفت شهرت دارد).

   درست حدس زده‌اید. صحبت از محمد‌علی سپانلو ست و به این بهانه یاد او برپایۀ بخش‌های اصلی یاداشتی که پس از درگذشت او چند سال قبل نوشته بودم مناسبت دارد خاصه به خاطر این توصیف به نقل از او : «من شهر تهران را چون زنی زیبا و پُرشکیب دیده‌ام که هر چه بر سرش می‌آورند باز هم طاقت می‌آورد.»



       سپانلو می‌گفت: «من تهران را حالا هم به خاطر تناقض‌هایش دوست دارم. خیابان باریکی بود به موازات شمیران که ما به آن می‌گفتیم خیابان عشاق. حالا اتوبان صدر آمده و یک تکه از آن را بریده است. من اما این راه را دوست دارم. آینده و گذشته با هم است. از روی پل حافظ که رد می‌شوی روی پشت بام خانه‌ها لباس‌هایی است که انگار با بادِ دوره ناصر‌الدین‌شاه خشک می‌شود. من این هم‌زمانی گذشته و آینده را دوست دارم.»

   با این حال یادآور می‌شد: «نوستالژی گذشته ندارم. اما صبح هر وقت بیدار می‌شوم با یادی از روز گذشته بیدار می‌شوم. شاید دوست داشتم به زمانی بازگردم که دانشجوی حقوق بودم و از طریق شاملو به شاهین سرکیسیان معرفی شدم. او بالاخانه‌ای سر چهارراه تخت‌جمشید داشت که مثل خانۀ ارمنی‌های دیگر قشنگ بود و ما آنجا تئاتر مرغ دریایی چخوف را تمرین می‌کردیم.»

    چنان‌که در آغاز اشاره شد او تهران را در هیأت زنی زیبا می‌دید که این همه بلا را تاب آورده و شکیبیده است: «در کنار خانۀ ما ساختمانی ده یازده طبقه ساخته‌اند که در طراحی آن نورهای قرمز گذاشته‌اند و شب‌ها شبیه عشرت‌کدۀ دراکولا می‌شود که هم زشت است وهم مبتذل. با این همه انگار تهران مثل زنی شکیبا این بلاها را طاقت می‌آورد و می‌ماند.»


    سپانلو در این شهر زاده شد و بالید و حقوق خواند و شعر گفت. برنامۀ رادیویی ساخت، فیلم، بازی کرد، داستان نوشت. اهل کار اجتماعی هم بود و نیز روزنامه‌نگار. مدتی هم تصمیم گرفت همراه چند نفر دیگر دست در کار نشر شود تا برای انتشار آثار نحلۀ موج نو منتظر نظر موافق ناشر نمانند.

   جایی نوشته بود: «گویا آندره برتون گفته اگر در ایستگاه قطار ایستاده باشیم و صدایی به ما بگوید این کلاغ‌ها که از مِه درآمده‌اند باعث تأخیر قطار شده‌اند به جهان شعر وارد شده‌ایم.»

    سال‌ها پیش دوستی که از تاجیکستان آمده بود می‌پنداشت از دهان ایرانیان این روزگار هم شعر می‌ریزد و وقتی دید چنین نیست و با شعر بیگانه شده‌ایم با شگفتی گفت در هرات افغانستان مثل نقل و نبات مردم از شعر استفاده می‌کنند. در خود ایران و خاصه در تهران چرا این گونه نیست؟

   گفتم دلایل بسیار دارد. اول این که رسانه‌های رسمی با شاعران معاصر مشکل دارند و دیدگاه‌های فرهنگی و سیاسی آنان را نمی‌پسندند و از همین سپانلو نام بردم. دوم این که نظام آموزشی به ادبیات به چشم یکی از حامل های ایدیولوژی می‌نگرد نه منبع زیبایی شناختی یا تولید فکر خلاقه.

   سوم این که شعر به عالم معنویات تعلق دارد و جامعۀ ما شاید یکی از پول‌زده ترین جوامع دنیا باشد و در مسابقۀ پول درآوردن یا جانماندن، شعر و شاعر چه جایگاهی دارد؟ (تازه در آن سال ال-90 قیمت لپ تاپ امروز را داشت!)

   چهارم هم این که زبان را اول باید شنید و از این روست که ناشنوایان در تکلم هم دچار مشکل می‌شوند. مگر چقدر شعر می‌شنویم که بر زبان آوریم؟  

 او که در 21 اردیبهشت 94 درگذشت از این که  شهری که دوست می‌داشت اجتماع تنهایان شده در رنج بود اما اگر در مهر 1401 و هفت سال و 5 ماه پس از آن اگر چشم باز می کرد شاید این تهران را در خواست غالب مردمان دیگرگونه می‌دید هر چند از قیمت سر به فلک کشیدۀ خانه های آن غرق شگفتی می شد.

   14 مهر روز تهران است و از تهران باید نوشت اما سپانلو شاعر بود و دربارۀ شعر می گفت «فرآیندی جاودانه‌ است و نو و کهنه ندارد و اگر بتوانیم قدیم و جدید را احضار کنیم حافظ با 20 غزل منتشر نشده در پَر شال خود وارد می‌شود و شهریار و نیما را هم زنده خواهیم دید.»

   راستی چه خوب می‌شد به همین بهانه تصویر سپانلو را در شهر می‌دیدیم: شاعر تهران و اگر هم او نه مرتضی احمدی را که صدای تهران بود و حتی چرا شاملو نه که در کتاب کوچه اصطلاحات خاص تهران را نقل کرده است.

   بله، تهران افقی را با ساخت و ساز عمودی کردند. تهران را بی‌تناسب توسعه دادند. باغ گل را تخریب کردند و دارند جای آن برج بیمه می‌سازند. ساختمان دولتی چشم‌انداز رشته کوه را از ما گرفته. اینها همه درست. اما از شاعر تهران که می‌توانند یاد کنند. وقتی در دورۀ شهرداری قبلی که خیابان‌هایی به نام اهل فرهنگ شد این اتفاق نیفتاد در این دوره بعید است ولی اگر آنها انجام نمی‌دهند ما که می‌توانیم بنویسیم چرا ننویسیم؟

   اشاره شد که سپانلو در اردیبهشت تهران چشم از جهان بست اما روز تهران در چهاردهمین روز پاییز است. پس شعری از او: پاییز می شتابد:

    بر شاخه های دست خوشِ غارت

    تخت کلاغ ها را اماده می کنند.

    این گونه شهر طعمۀ پاییز می شود

    شهری که زردرویی دیدارش را

    با سیب سرخ و آبی آبی‌ها

     با دخترانِ نورس

     خم‌گشته روی نردۀ مهتابی‌ها

     تعدیل می‌کند.

     شهری که در تلاطم دود رقیق

     در شست وشوی باد

     نمایان است.

     ...........

     پاییز می شتابد

     در راه های دیرینش

     زلفان زرد تاک می‌آشوبد

    ‌ پیشانی منازل معمارساز را

     بیماروار

     شاخۀ پوسیدۀ انار

     سرمی نهد به شانۀ دیوار

     و شاخه های دودی خرمالو

     غمگین‌ترین درخت حیاط است.....

     آری! باید در تهران قدیم و جدید زندگی کرده باشی تا بدانی هر حیاط خانۀ قدیمی یک درخت خرمالو داشت و تهرانی‌های قدیمی خرمالو نمی‌خریدند چون از حیاط خانه می‌چیدند.  اکنون اما وقتی خانه‌ها را فرومی‌کوبند تا چند اشکوب بالا‌بلند بسازند نمی‌دانم چرا از درخت خرمالوی حیاط مراقبت نمی‌کنند و به جای آن کاج می‌کارند و تازه نه کاج تهران و چرا دوباره درخت خرمالو نمی‌کارند که پاییز را با میوه های خود چراغانی می‌کند ولو در نگاه شاعر غمگین‌ترین درخت حیاط باشد؟!

   

       

     

      

     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۳۹۲۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ضرورت احداث تهران جدید

بدون مقدمه باید گفت دو-سوم دغدغه خانواده‌های شهری ما مسئله مسکن است خصوصا در شهر‌های بزرگ این قضیه کاملاً مشهود است. در مسئله تامین مسکن هم بیشتر از اینکه موضوع مصالح مهم باشد موضوع زمین مرغوب مهم است؛ بنابراین سیاست دولت در تامین مسکن باید ایجاد زمین مرغوب باشد و ایجاد زمین در حاشیه کلان شهر‌ها به نوعی یعنی تامین تاسیسات زیر بنایی در یک زمین موجود در اراضی ملی است.

به گزارش فرارو، اما این زمین برای اینکه از دید مصرف کننده مرغوب باشد باید بخشی از ساختار اداری دولت در آن شهر جا داده شود. به عبارت دیگر اگر بخواهیم یک کالایی مانند زمین در یک شهر جدید صد هزار نفری تا یک میلیون نفری در حاشیه کلان شهری مانند تهران تولید کنیم که برای مصرف کنندگان هم همان مطلوبیت نسبی شهر تهران را داشته باشد باید حداقل یک درصد تا ده درصد از ساختار اداری دولت درآن شهر مستقر شود تا این شهر جدید صرفا یک شهر خوابگاهی نباشد.

به عبارتی در طراحی شهری باید ذخیره زمین مورد نیاز برای انتقال یک درصد تا ده درصد از دستگاه‌های دولتی به آن شهر پیش بینی شود. با انجام این کار دو اقدام مثبت اتفاق می‌افتد یکی آنکه آن شهر جدید پتانسیل درامدی را پیدا میکند چراکه مسیر تزریق هزینه‌های جاری دستگا‌ها دولتی به یک جامعه از طریق همین تشکیلات ستادی و اداری هست و دوم اینکه چند درصد از فشار جمعیتی شهر تهران که عموما به دلیل تمرکز ادارات دولتی هست کاسته میشود.

در واقع آنچه موجب کمیابی زمین و گرانی زمین در بسیاری از کلان شهر‌هایی میشود وجود دستگا‌های دولتی است که جمعیت زیادی را بخود جذب می کند. در دولت آقای احمدی نژاد بنابود بخشی عمده از دستگاه‌های دولتی از تهران به سمت شهرستان مورد هدف خارج شوند که یک طرح ایده آل و شاید سنگ بزرگ بود، ولی عملی نشد، ولی انتقال دستگا‌های دولتی به شهر‌های جدید قابل انجام هست. در این صورت هست که هم کلان شهر بار جمعیتی اش تعدیل میشود و هم آن شهر جدید هم یک شهر پویا و واقعی خواهد بود.

یکی از نقاط پیشنهادی ایجاد شهر جدید حداقل با ضرفیت یک میلیون نفر در حوالی چرم شهر در جنوب ورامین هست؛ و دستگاه‌های اداری دولتی مورد هدف مینتواند همین شرکت‌های نفتی باشد که در یک طراحی شهری ذخیر زمین مورد نیاز جهت انتقال ستاد شرکت‌های نفتی مستفر به آنجا فراهم باشد. شاید حالت ایده ال این است که ستاد شرکت‌های نفتی و گازی در استان‌های جنوبی مستفر گردد، ولی حال که به دلایل امنیتی و ... این حالت میسر نیست باید به گزینه جایگزین فکر کرد که حداقل نسبتا ایده آل باشد و این یعنی انتقال این دستگاه ها به شهر‌های جدید.

با انتقال شرکت‌های نفتی بسیاری از شرکت‌های پیمانکاری بخش خصوصی و بسیاری از بانک‌ها بساط خود را جمع میکنند به آنجا میایند و وزارت نفت هم چون منابع خوبی دراختیار دارد در ایجاد تاسیسات شهری کمک خواهد کرد. قرار گرفتن در موقعیت کنارگذر جنوبی تهران، دسترسی به فرودگاه بین المللی امام خمینی، دسترسی به استان‌های شرقی و غربی و جنوبی از محاسن این اراضی ملی می‌باشد.

یادمان باشد ایجاد شهر‌های جدید بدون انتقال بخشی از دستگاه‌های دولتی نمیتواند یک شهر پویا را ایجاد کند که فشار جمعیتی کلان شهر‌ها و شهر تهران را کم کند تا قیمت زمین مسکن که دغدغه اصلی مردم هست تعدیل گردد. در واقع دولت بعنوان متولی بخش مسکن باید کاری کند که یک خانواده شهری به همان دلیلی که شهر تهران را بعنوان سکونت انتخاب کرده حالا بیاید همان شهر جدید را برای سکونت انتخاب کند. چرا که درحال حاضر ده‌ها هزار مسکن خالی در شهر‌ها وشهرک‌های اطراف پایتخت (دماوند، هشگرد و پرند و...) وجود دارد که نمیتواند کمیابی مسکن تهران را جبران کند.

خرید زمین متری یک میلیارد تومانی توسط دستگاه دولتی

اخیراً رسانه با خبر شدیم یک از وزارت خانه‌ها در حال خرید برجی دوقلو درحوالی شمال شهر تهران با مساحت زیربنای طبقات ۱۶۵ هزار متر مربع و به ارزش ۲۳ هزار میلیارد تومان می‌باشد که مساحت زمین این ساختمان ۱۶ هزار متر مربع می‌باشد. براساس محاسبات سرانگشتی اولیه پولی که این وزارت خانه می‌پردازد حداکثر ۵ هزار میلیارد آن مربوط به فضای ساختمانی ساخته شده (۱۶۵ هزار متر با قیمت ۳۰ میلیون تومان در هرمتر) و بقیه مبلغ یعنی ۱۸ هزار میلیارد تومان مربوط به هزینه زمین ۱۶ هزار مترمربعی هست که هر متر آن بیش از یک میلیارد برای دولت و وزارت آب میخورد.

آیا موقع آن نشده است که دولت هزینه کردن و تغذیه پول به شهر تهران دست بردارد و چرخه تورمی زمین و مسکن تهران را آسوده بگذارد.

آیا نمیشود با در اختیار دادن زمین رایگان مربوط به اراضی ملی را به وزارت خانه‌ها و احداث ساختمان مثلا ۵ هزار میلیارد تومانی در این مورد خاص بقیه مبلغ (دراین مورد خاص ۱۸ هزار میلیارد تومان) صرف انجام تاسیسات زیر بنایی شهری در یک شهر جدید (تهران جدید) در جنوب تهران (نقطه برخورد سه استان قم تهران و سمنان) گردد.

چرا بااین کار نه تنها تورم مسکن تشدید نمیشود و عرصه بر مردم شهر تهران تنگ نمی‌شود بلکه مقدمه سکونت چند صد هزار نفر هم در تهران جدید فراهم میشود. چراکه تا زمین رایگان هست خرید زمین متری یک میلیارد تومانی تزریق معضل به جامعه شهری و خصوصا شهر تهران خواهد بود.

ضمنا هدف از ارائه این مطلب صرفا ایجاد تهران جدید در جنوب تهران می‌باشد و هدف آن یک لج بازی سیاسی نیست که یک دستگاه دولتی خاص از نوسازی ساختمان‌های قدیمی خود باز ماند بلکه هدف آن است که هزینه‌های دولت جهت دهی شود تا نفع اجتماعی و اقتصادی عمومی هم برای همه اقشار جامعه داشته باشد.

محسن ابوالحسنی کارشناس عمران و اقتصاد

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • ارتقای حمل‌ونقل عمومی در پرند ضروری است
  • تصویر شهریار شاعر نامدار ایرانی بر دستان هواداران تراکتورسازی
  • تغییر ۲۱ شهردار و شورای شهر نسیم‌شهر در ۴ سال
  • ضرورت احداث تهران جدید
  • اکران طرح فرهنگی《همه مدیون شما هستیم》 در پایتخت
  • آقای بهرام افشاری، در ماجرای اخیر پایتخت، بی‌معرفتی کردید
  • شجاعی در برابر شهری که او را بزرگ کرد!
  • ۲۲۵ هزار بنای ناپایدار در استان تهران داریم
  • شهرداری سنندج برابر قانون با تخلفات ساختمانی برخورد کند
  • چگونه سرنوشت یک نوجوان تغییر کرد/ پاهای هوتن شکیبا در بتن!